تبیین جایگاه جرم قتل عمدی در حقوق و فقه
تبیین جایگاه جرم قتل عمدی در حقوق و فقه
بررسی فقهی قتل عمدی :
قتل در آیات و روایات و احادیث :
1 – در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که دلالت بر حرمت قتل نفس دارد :
الف = (( و لا تقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فی القتل انه کان منصورا )) آیه 33 از سوره مبارکه بنی اسرائیل .
نفسی را که خداوند محترم ساخته است به نا حق مکشید ، کسی که به ستم کشته شود برای ولی او سلطه ای خاص قرار داده ایم ، پس اسراف در قتل نخواهد کرد . زیرا او ( ولی دم ) از جانب شریعت الهی یاری شده است .
ب = ومن قتل نفسابغیرنفس اوفسادفی الارض فکانماقتل الناس جمیعا
هرکس بکشدتنی نه برابرتنی باتبکاری درزمین مانندآنست که بکشدمردم راهمگی .
ج – من اجل ذلک کتبناعلی بنی اسرائیل انه من قتل نفسا بغیرنفس اوفسادفی الارض فکانماقتل الناس جمیعااومن احیاها الناس جمیعا ( آیه 32 ازسوه مبارکه مائده )
از جهت قتلی که واقع شدمابرفرزندان اسرائیل مقررداشتیم که هرکس نفس محترمی رابه ناحق وبی آنکه مرتکب فساددرروی زمین شده باشدبکشدچنان است که همه راکشته باشدوهرکه نفسی راحیات بخشدمثل آنست که تمام مردم راحیات بخشیده است .
2- احادیث بسیاری ازرسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که دلالت برحرمت قتل نفس داردازجمله :
الف – لاتقتل نفس ظلماالاکان علی ابن آدم الاول کفل من دمها لانه اول من سن القتل .
هرکس به ستم کشته شودبهره ای ازخون اوبرعهده فرزندنخست آدم است که اونخستین کسی است ،که قتل رابنیادگذاشت .
ب- اول مایقضی بین الناس یوم القیامه الدماء .
نخستین چیزی که ازمردم درقیامت موردرسیدگی وداوری قرارمی گیرد، خون است .
لایحل دم امرامسلم شهیدان لااله الاالله . وانی رسول الله . الاباحدی ثلاث : النفس بالنفس والتیب الزانی : والمارق من الدین التارک الجماعه .
خون هیچ مردمسلمانی حلال نیست مگربه سه چیز: قتل نفس ،زنای محصنه، خروج ازدین ( ارتداد) وترک جماعت .
د- لن یزال المومن فی فسحه من دینه . مالم یصب دماحراما.
همواره مومن ازدین خوددرگشایش است ، تاوقتی که خونی رانریخته باشد.
ه – لاترجعوابعدی کفارایصرب بعضکم رقاب بعض .
شماپس ازمن ، به کفربرنگردید، وبعضی ازشماگردن بعضی دیگررانزند.،
و- الزوال الدنیااهون علی الله من قتل مومن بغیرحق .
نابودشدن دنیابرای من آسانتروبی اهمیت تراست ازاینکه مومنی به ناحق کشته شود.
ازتمام آیاتی که دراین خصوص نازل شده واحادیث بسیاری که ازرسول خداروایت شده می توان نتیجه گرفت که احترام به جان ومال انسان همواره موردتوجه اسلام بوده وقوانین اسلام برای حفظ حیات انسان وضع شده است .
تعریف قتل عمدی
وهوازهاق النفس المعصومه المکافئه عمدأ وعدوانأ .
خارج کردن جان محترم وبرابر، ازتن ، عمدأ وبه ناحق .
ازهاق نفس یعنی خارج کردن نفس ، منظورازمعصومه این است که تلف کردن آن جایزنباشد. این کلمه از عصم به معنای منع وجلوگیری است .
مکافئه یعنی مساوی بودن مقتول وقاتل ، دراسلام ف آزادی وغیره . عدوان به معنی حرام ونارواست . شرط دیگری که دربرخی ازتعریف هادیده میشودآن است که قاتل بدون اجازه قانونی مبادرت به قتل کند.
شهیدثانی می فرماید: عمدمحقق میشودباقصدقتل ازسوی شخص بالغ وعاقل باوسیله ای که غالبأ کشنده باشد. اگرقصدکندباوسیله ای که بندرت کشنده باشدوقتل هم روی دهد. اشبه قصاص است. یعنی قتل عمداست .
امام خمینی ( ره) نیزقتل عمدراچنین تعریف کرده است :
وهوازهاق النفس المعصومه عمدامع الشرائط الاتیه
وآن بیرون کردن روح معصوم ( محترم ومحفوظ ) ازبدن انسان است عمدأباشرایطی که می آید
عمدمحض به فصدکشتن باآنچه که می کشد، ولوبه ندرت وبه فصدفعلی که غالبأ به آن کشته میشود. اگرچه فصدقتل رابه آن ننماید تحقق پیدامیکند. عمدگاهی به مباشرت است وگاهی به تسبیب . صاحب جواهربعدازبیان شرایط قتل مستوجب قصاص می فرماید:
یتحقق العمدبقصدالبالغ العاقل الی القتل ، ظلمابماتقتل غالباف بل وبقصده الضرب بمایقتل غالبأ عالمابه وان لم یقصدالقتل لان القصدالی الفعل المزبورکالقصدالی الفعل
عمدتحقق پیدامیکندباقصدانسان بالغ عاقل به کشتن شخص ، ازروی ظلم وستم ( بناحق ) به وسیله ای که غالبأ کشنده است . وتحقق پیدامیکندبقصدزدن باآنچه که غالبأ کشنده است ( بدون قصدقتل ) ازروی آگاهی . اگرچه قصدقتل نداشته باشد، زیراقصدفعل ( باوسیله ای که غالبأکشنده است ) مانندقصدقتل ( قصدکشتن ) است .
واضافه می نماید:
بل یکفی قصدماهوسبییه معلومه عاده وان ادعی الفاعل الجهل به ، اذلوسمعت دعواه بطلت اکثرادماء
درتحقق عمدهمین اندازه کفایت میکندکه سبیبت فعل برای قتل نوعأ معلوم باشد. هرچندقاعل ادعای جهل به آن راداشته باشد. زیرااگرادعای وی پذیرفته شود، بیشترخونها هدرمیشوند.
ازدیدگاه سیدمحمدحسن مرعشی شوشتری قتل عمدعبارت است از:
قتل العمدهوان یقصدالفاعل القتل وایتاعه علی الوجه المقصود، سواء کان ذلک القصداصالیأ اوتبعیأ متعلق بالکلی اوجزئی ، بالمباشره اوبالتسبیب اوبها.
قتل عمدآن است که فاعل قصدقتل داشته باشدوقتل رابه همان نحوی که قصدکرده است واقع سازد، خواه آن قصداصلی باشدویاتبعی وبه شی ء کلی ( غیرمعین ) ویابه جزئی ( شخص معین ) تعلق گرفته باشدوبامباشرت باشد. یابه تسبیب ویاهردو.
بنابراین تعریف قتل درمواردزیرعمداست :
1- هنگامی که مرتکب قصدکندشخصی رابکشدوهمان شخص کشته شود.
2- وقتی فاعل قصدکندشخص رابکشد، به خیال آنکه این شخص الف است اماپس ازقتل معلوم گرددکه آن شخص ب بوده است ، ( اشتباه درشخصیت )
3- وقتی مرتکب قصدکندانسانی رابکشد، بدون آنکه غرضش به شخص معینی تعلق گرفته باشدوباعمل وی یک انسان کشته شود.
4- هنگامی که فاعل قصدکندجنایتی رامرتکب شود، هرچندآن جنایت قتل انسان باشد.
5- هنگامی که فاعل قصدکشتن کسی راندارد، اماعملی انجام می دهدکه عادتأ باقتل ملازمه داردواین عمل نسبت به مقتول ممکن است بصورت فعل باشدیاترک فعل . ( قصدتبعی )
بنابراین درقتل عمدقصدقتل معتبراست ، خواه قصدبه شخص معین باشدویابه کشتن انسانی بطورکلی ویابه قصدجنایتی .درقصدکلی قصدافرادقهرأ وجودداردوبنابرنیاز، اگرکسی بخواهدانسانی رابکشد، درصورت تحقق قتل ، قتل عمدی خواهدبود. زیرابه قصدقتل انسان منفک ازقصدقتل افرادآن نیست . هرگاه کسی قصدجنایتی برکسی داشته باشدوبقصدوقوع جنایت تیراندازی کندوبرای وی فرقی نداشته باشدکه زیدکشته شودیاعمرویاانسان دیگری ویاحتی حیوانی کشته شود، همه فقهامتفق القولندکه درصورت ارتکاتب قتل ، آن قتل عمدی است .
شیخ طوسی می فرماید:
عمدمحض آن است که کسی دیگری رابه وسیله هرچیزی که باشدبکشد، درصورتی که قصدقتل بدان نموده باشدویافعل وی چنان باشدکه نسبت به مقتول عادتأ منجربه مرگ گردد.
محقق نیزمی فرماید:
ضابط العمدان یکون عامدأ فی فعله وقصده
معیاردرقتل عمدآن است که فاعل ، عمددرفعل وعمددرقصدشخص معین به قتل داشته باشد.
مقصودازعمددرفعل این است که فعل انجام یافته باآگاهی وازروی اراده واختیاربه انجام رسیده باشدومقصودازعمددرقصداین است که بایدمقصودقاتل ازعملی که انجام میدهد کشتن طرف باشد.
شهیدثانی نیزملاک عمدراقصدفعل وفصدنتیجه علیه شخص معین دانسته است .
شهیدثانی می فرماید: قتل درصورتی عمدی خواهدبودکه شخص بالغ قصدکندکه به وسیله ای که غالبأ کشنده است کسی رابکشد. درصورتی که باوسیله ای که بطورنادرکشنده است ، قصدقتل نداشته باشد، قصاص نخواهدبود، اگرچه اتفاقأ موجب مرگ شود، مانند آن که باچوب نازک باعصای نازک ضربه ای بزند. اما اگرضربات رابه طورمکرربرکسی واردکندکه بدن اوبخاطرکمی سن وسال و یا بیماری یا زمان او تحمل آن را ندارد و منجربه مرگ او شود قتل او قتل عمد به شمار می رود .همچنین قتل اوعمدی محسوب میشود و اگر او را کمتر از مقداری که تحمل آن راندارد بزند و به دنبال آن ضربات ، مضروب بیمارشود و بمیرد.
مفهوم عمدوقصددرشرع مقدس اسلام
الف- لیس علیکم جناح فیمااخظاتم به ولکن ماتعمدت قلوبکم . ( آیه 5 ارسوره مبارکه احزاب )
نیست برشماگناهی درآنچه خطاکردیدودرآن ولیکن آنچه تعمدکنددلهاتان .
ب- ومن یقتل مومنأ متعمدا فجزائه جهنم خالدإ فیها، ولعنه ، واعدله عذابأ عظیمأ.
( آیه 95 ازسوره مبارکه نساء)
هرکس ازعمدمومنی رابکشد، کیفراودوزخ است همیشگی ، وخدااورالعنت کرده برای اوکیفری بزرگ آماده کرده است .
ج- ومن قتله ، متعمدأ.
و هرکس کشته است او را از روی عمد.
درهرسه آیه شریفه کلمه تعمدبکاررفته است . تعمدکه ثلاثی مزیدازباب تفعل است ، متضمن عمدوقصداست .
بنابراین مقصودازعمددرفقه اسلامی ، عمددرفعل وعمددرقصداست . عمددارای دوجزء روانی است یکی قصدانجام فعل ودیگری قصدنیت . وضابط العمدان یکون عامدافی فعله وقصده .
مقصودازعمددرفعل این است که فعل انجام یافته باآگاهی وازروی اراده واختیاربه انجام رسیده باشد.
ومقصودازعمددرقصداین است که بایدمقصودقاتل ازعملی که انجام می دهد، کشتن طرف باشد.
مفهوم قصدنیزاین است که انسان برای انجام هرفعلی درذهن خودبه تجزیه وتحلیل آن فعل می پردازدوبعضی خوب وبدوضرروزیان ناشی ازانجام فعل یاترک آن رامی سنجدوپس ازآن نتیجه گیری میکندومیل به انجام فعل یاترک آن حاصل میشود. پس ازآن تصمیم به ارتکاب فعل یاترک آن می گیرد. پس ازتصمیم . مرحله دیگری آغازمیشود، وآن قصدارتکاب است .
انگیزه که علت روانی فعل عمدی است ناشی ازفعل وانفعالات روانی شخص است ومرحله قبل ازتصمیم است یعنی شخص ابتدابه تجزیه وتحلیل امورمی پردازدوسپس دست به انتخاب میزندومیل به انجام فعل یاترک فعل پیدامیکند. پس ازمیل ، تصمیم می گیردومصمم وآماده می شودبرای اینکه فعل راانجام بدهدیاترک نماید. پس ازتصمیم گیری قصدمیکندکه این قصدبصورت حرکات وافعال واعمال مادی درخارج تحقق می یابد.
قصددرحقیقت اوصاف افعال واعمال خارجی است که بطورمجازبه امیال وخواست های باطنی شخص نسبت داده میشود.
قتل ازجرائم حق الناس است
وکتبناعلیهم فیهاان النفس باالنفس
بدین ترتیب که دست راست جانی درمقابل دست راست مجنی علیه قطع میشود. واگرجانی دست راست نداشته باشددست چپ او قطع میشود و اگر دست چپ نداشته باشد، پایش قطع میشود و اگر پا نداشته باشد باید دیه بدهد.
منبع:www.lawnet.ir
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}